کاش هیچ وقت به این جا نمی رسیدم !!!
از آتش پرسیدم محبت چیست ؟ گفت از من سوزان تر است
از گل پرسیدم محبت چیست ؟ گفت از من زیباتر است
از شمع پرسیدم محبت چیست ؟ گفت از من عاشقتر است
از خود محبت پرسیدم چیستی ؟
گفت نگاهی بیش نیستم ...
اما سوال من : گناه چیست ؟
حتی ساده تر...ناقلا دیشب کجا بودی...!؟...
تو کتاب دینی ها ٬ جواب سوالت هست !!! خیلی ضد حال که نبود ؟! p:
نه بابا ضد حال چیه ؟ ولی اون جا ها هم جواب من نیست !!! مگه نه ؟؟؟
دکتر شریعتی یه مقاله داره در مورد گناه قشنگه....
خوب بیار بخونمش !!! البته نه مثل کتابا !
گناه...محبت روی زمین...آسمونی باش ..ولی روی زمین...عاشق باش...برای آسمون...
سلام خوبی..داش کوچیکه...وبلاگه خوفی داری..موفق باشی.....
نیگا کن به دلت...هر کاری رو که میگه انجام بده اگه انجام ندی گناه کردی...در کل هر کاری رو که دلت راضی نباشه و انجامش بدی گناه کردی...چون دلامون همون خداست...!!!
سلام .خیلی خیلی زیبا می نویسید . وبلاگ زیبایی دارید . موفق باشید
وجود خارجی و داخلی نداره. هرگز نداشته....هیچ کاری گناه نیست. بعضی چیزها هست که آدمها دوس دارن و بعضی هست که دوس ندارن. چون چیزی مطابق میل کسی نیست، دلیل نمیشه که گناه باشه!. فرض کن دروغ گویی گناه شد. از نظر کی و نظر به کدوم کتاب و قانون ؟ چون من و تو و اقدس فکر میکنیم که دروغ گناه شده، دلیل نمیشه که اکبر هم فکر کنه دروغ کار بدی شده!. اگه تو شهری بودیم که همه دروغ میگفتن به هم و هیچ کس هم مشکلی با این قضیه نداشت و همه همدیگه رو میچاپیدن بازم دروغ گفتن بد بود ؟! معلومه که نه!!...چیزی به اسم گناه وجود نداره. ما فقط رو کارامون اسم میذاریم!. ( عجب پیامی گذاشتم ها! )
هنوزم یک نفس در سینه باقی ست،
هنوز ای گل:«فریدون تو»ام من،
تو میدانی که«لیلای منی»تو
تو می بینی که«مجنون تو»ام من
هنوزت می پرستم می پرستم؟
زند گر تیشه، غم بر ریشه ی من
هنوزت با دل و جان دوست دارم
تویی سرمایه ی اندیشه ی من
گناه همونه که من و تو هیچ وقت انجامش نمیدیم!!!هیچ وقت!
من و تو نمایندگی اسمون تو زمین هستیم . نمایندگی هر جا هم باید با خود شرکت در تماس باشه . سیم تماس من و تو هم با اسمون محبته . گناه اون چیزیه که این سیم محبت رو قطع میکنه .
محبت کردن ! گناهه فکر کنم.......فکر کنما گرچه دایم در حال گناه کردنم ! اما هست احتمالا..جدیم نگیر.خواهر کوچیکه!
دو سه ساعت نشستی و آرام به نگاهی غریب خیره شدی/
دو سه ساعت... عجیب تند گذشت، دو سه ساعت... عجیب خیره شدی/دخترک شعر خواند،خندیدی،با خودش گفت: گوش کرد؟ نکرد؟/چای خوردی، چه تلخ... او خندید،به گل سرخ و سیب خیره شدی/گفت حافظ بخوان ،نفمهمیدی، رفت دیوان خواجه را آورد/باز کردی و توی چشمانش ، با دو چشم نجیب خیره شدی/(شرمش از چشم می پرستان باد)، پلک را بست،باز کرد به ناز/(نرگس مست اگر بروید باز)، باز هم بی شکیب خیره شدی/.../سرخ شد ،اخم کرد،سرخ شدی،به زمین دوختی نگاهت را/از زمین بوی جاده می آمد،به فراز و نشیب خیره شدی/فاصله، فاصله... نه فاصله ای بین دلها نمی شود باشد/چشمهایت چه قدر آینه بود،به نگاهم عجیب خیره شدی..........
در طالعت ستاره زیاد است،ماه نه!
گاهی شکست هست ولی اشتباه نه!
گه گاه در مسیر زمان لیز می خورد
پایت درون چاله ولی توی چاه نه!
گفتی نگو که عشق گناه است خوب من
باشد! قبول البته شاید گناه نه-
شمع که عاشق نیست...اون پروانه اس که عاشقه!!
هوای کوی تو از سر نمیرود آری / غریب را دل سرگشته با وطن باشد
ببخشید ! من این کلمه خارجکیه رو ندیده بودم !!! میشه بگید یعنی چی ؟! p:
گناه اصولا چیز جیزیه دس نزنی بهشا اوف میشی !! *نیش*
درتمام ان نگاههای بلند
حسرتی ماند و اه های بلند...اکر می خواهی عاشق خوبی باشی یا خوب عاشقت باشند،حتی در جوانی_سنی که عشق و محبت جیزی جز برق نکاه،لمس دست و تشنکی لبها نیست_ به خویشتن بیاموزکه علیرغم همه دل مشغولی ها، بجه ها را با تمامی بهناوری بی کرانه قلبت عزیز بداری. این کار به اسانی شدنی است...
به خودت یاد بده که از زمین خوردن یک طفل رهکذر به کریه بیفتی ،با برده ای از اشک در برابر دیدکان بشتابی،از جا بلندش کنی،بنوازیش، بتکانیش، بخندانیش، شیرینش کنی،راهش بیندازی_بی توقع هیج سباسی،کرجه در جشمانش جراغانی هزار جاجراغ را خواهی دید...
محبت نکاه نیست
محبت یعنی این(البته به نظر من)
نکاه...نکاه در این زمانه ناباک ما نکاهها همه الوده اند. الوده به هوس .هیج نکاهی عاشقانه به زمین دوخته نیست.......
شعرهای اقای فواد واقعا زیبا هستند
تا حدی هم با نظر ع۱ موافقم
همیشه سر فراز
همیشه بر فراز
سلام. آخه چی بگم؟ :(( ... یا علی مددی!
به نام خدا
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست