خدا عقل بده !

یه مشت جماعت عقده ای راه افتادن می خوان تو دانشگاه تفکیک دختر پسری راه بندازن ٬ تا همین دیروز یه نماز جماعت هم به زور برگذار میشد ٬ یه نمازخونه بود که به یه خراب شده بیشتر شبیه بود ٬ حالا که نمازخونه درست شده راه افتادن می گردن تو دانشگاه ببینن کجا ایراد داره اون جا رو هم درست کنند

چایی مسجد تموم میشه ٬ میاد از بوفه چایی بخره یه هویی یه صحنه ی عذاب آور می بینه و روحش به درد میاد ٬ میره با کمیته انضباطی صحبت می کنه . اینا هم که خرشون خوب میره !!!

 حالا می خوان تو بوفه یه حصیر بکشن که از این به بعد خانوما این ور آقایون اون ور که چی ؟ یه وقت این فاز و نول به هم نرسن که ...

این جماعت این قدر که از روابط دختر پسر می ترسن از خدا نمی ترسن

از اون طرف هم بچه ها که بی تفاوت نمی شینن . هر روز اونا میان حصیر می کشن اینا میان حصیر رو بر می دارن و کف می زنن . تفریح خوبی شده برا دختر پسرا ٬ میان حالی می برن و کفی می زنن و خنده ای می کنن و دعا به جون این جماعت به خیال خودشون خدایی که اسباب تفریحشون رو فراهم کردن

خودم با دست خودم گورم رو کندم که میگن همینه دیگه !!!