SPARE

زندگی حق من است

تو به من حق دادی که برای شب تنهایی عشق

واژه ای رنگ کنم

تو به من حق دادی ٬ که به خاک قدمت سجده کنم
 
و برای نفس گرم و بر افروخته ات

حس یه خاطره را زنده کنم

زندگی عشق من است
 
عشق من در تپش شوق غریبانه توست

یا که نه در خم ابروی فریبنده توست
 
عشق من زیر سکوت لب آوازه توست
 
زندگی حق من است

تا زمانیکه تو در وسعت تردید پناهم باشی
 
زندگی فاصله است

تو به من حق دادی
 
که در این فاصله پرپر بزنم

شکوه ای نیست ولی

زندگی حق من است


نمی دونم اگه نمی شد اون وقت من باید چی کار می کردم

چی جوری می خواستم دیگه ادامه بدم

اگه من رو نمی بخشید باز هم می تونستم زندگی کنم

باز می تونستم نفس بکشم ٬ مگه نه این که نفس من از اونه ؟

اصلا چی جوری می تونستم بفهمم که من رو بخشیده

مگه من می تونم با اون حرف بزنم

ولی الان که همه چی به خیر گذشت ٬ می تونم حدس بزنم

که من رو بخشیده !!!!! ولی اگه درست نمی شد ...

یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم

با منه ٬ با توئه ٬ با همه است ولی من همیشه

فراموشش می کنم



بیداری ؟؟؟

در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم
 
تو می توانی به لبخندی این فاصله ها را بر داری

تو توانایی این را داری 

شاید هم نداشته باشی . کسی چه می دونه !!!

درهجوم سرد انجماد یک تن تب دار می خواهم ٬ کجاست ؟

این جا اینترنتش خیلی داغونه . من اصلا نمی تونم کاری بکنم

مردم زرنگ شدن !

پس از این کار ها هم بلدی ؟؟؟