فقط خواستم بدونی تهدیدم جدیه!!!!!!
اما خب دله دیگه!
د.د
@
کودک نجوا کرد ٬خدایا با من حرف بزن
مرغ دریایی آواز خواند ؛ کودک نشنید .
سپس کودک فریاد زد ٬ خدایا با من حرف بزن
رعد در آسمان پیچید ٬ اما کودک گوش نداد .
کودک نگاهی به اطرافش انداخت و گفت : خدایا بگذار ببینمت ٬
ستاره ای درخشید ٬ ولی کودک توجه نکرد .
کودک فریاد زد ؛ خدایا به من معجزه ای نشان بده ٬
و یک زندگی متولد شد ؛ اما کودک نفهمید .
کودک با ناامیدی گریست ٬
خدایا با من در ارتباط با باش ٬ بگذار بدانم اینجایی ٬
بنابراین خدا پایین آمد و کودک را لمس کرد
ولی کودک پروانه را کنار زد و رفت ...
می دونید فرق ما با کودک چیه ٬ اینه که ما ها اینا رو هم میشنویم
ولی ...
چقدر دوست داشتم صحنه ی دیروز رو ببینم . خیلی تقلا کردم
خدا جون ممنون ...
ما آدما چرا دیر یادمون میفته که باید در کدوم خونه رو بزنیم . این فال رو به نیت دوستی گرفتم .
چقدر بده دو تا دوست از هم یه ذره فاصله بگیرن . به قول محمد دلالت :
به عالمی نفروشم موی از سر دوست !
خوش می دهد نشان جلال و جمال یار / خوش می کند حکایت غر و وقار دوست
دل دادمش به مژده و خجلت همی برم / زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
شکر خدا که از مدد بخت کار زار / بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار / در گردشند بر حسب اختیار دوست
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند / ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
کحل الجواهری به من آرای نسیم صبح / زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
ماییم و آستانه ی عشق و سر نیاز / تا خواب خوش کرابرد اندر کنار دوست
دشمن بقصد حافظ اگر دم زند چه باک
منت خدایرا که نیم شرمسار دوست
الهی همیشه برقرار باشی ؛ رفیق !