سکوت ما به هم پیوست و ما ؛ ما شدیم .
تنهایی ما تا دشت طلا دامن کشید .
آفتاب از چهره ی ما ترسید .
دریافتیم و خنده زدیم .
نهفتیم و سوختیم .
هر چه بهم تر ؛ تنهاتر .
از ستیغ جدا شدیم :
من به خاک آمدم و بنده شدم .
تو بالا رفتی و خدا شدی .
خوب اونی که الان بالا نشسته تویی . اونی که قدرت داره تویی . اونی که هر کاری بخواد میتونه انجام بده تویی و اونی که ...
پس کمک کن ؛ فقط یه معجزه میخوام . فقط ...
تو رو خدا
آمین
سلام دوست عزیز امیدوارم که حالتون خوب باشه...وبلاگ زیبایی دارید...افلاین نگه میدارم تا کامل و دقیق بخونم....اگر دوست داشتیپیش ما بیا...درسته که بلاگ ما جلوی بلاگ شما....کلبه خرابه ای بیش نیست ولی اگر بیایی ما رو خوشحال میکنی....و مطمئن باش بهت بد نمیگزره...گمنام مرد
آمین!
میدونی... ما هم میتونیم جای اون باشیم...ولی...:(...بازم آمین...آمین...آمین...
الهی آمین. ببینم چرا حالا انقدر نسبت من ابراز احساسات کردی ؟!!!! جون جون جون شدم ؟!! خوش باشی. دوس جون جون جون!!!
معجزه کن...ای معجزه گر...چی شده علی جون ؟...
اتفاقی که نیفتاده ولی دعا کن نیفته و به خیر بگذره !!!
دعا میکنم
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست ..... مردی گر صد هنر دارد توکل بایدش ......... حسبی الرب من المربوبین .......... توکل ..... توکل ...... یا حق
آمین!البته دادنش لطفه ندادنش حکمت!
وات هپند؟!
مممممم چه سوال مسخره ای کردم!آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
....و خدا را دیدم...........دیدم ...می فهمی دیدم.......! خواهر کوچیکه!
من هم بعضی موقعا این حس رو دارم ولی بعدش با خودم میگم نکنه ... ؟؟؟ نمی دونم همین من رو گیج کرده !!!
سلام ! معجزه ؟!
می دونی شیخ حر عاملی چی می گه :
ایها القوم الذی فی المدرسه / کلما حصلتموه وسوسه
یعنی آن کس را که ندارد عشق یار / بهر او پالان و افساری بیار
سینه خالی زمهر گلرخان / کهنه انبانی بود پر استخوان
علی جون دنبال چی هستی ؟ یه معجزه ؟