چشم ها را باید شست

کسی رو سراغ دارین به این فکر نکرده باشه که بلاگش رو ببنده

من هر وقت بتونم خودم رو قانع کنم که بلاگم رو ببندم حتما این

کار رو  میکنم ٬ ولی تا حالاش که نشده !!!

بالای دفترش نوشته بود : جمله های کوتاه و زیبا

... حالیا معجزه ی باران را باور کن
 
و سخاوت را در چشم چنزار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه ی تنگ ٬

با همین دست تهی ٬

روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرند .

رو جلد دفترش هم سهراب وایساده یه سیاه ساده رو

نشون میداد .

... دفتر جمله های ساده و زیبا



زردی من از تو ٬ زردی تو از تو !!!

نظرات 14 + ارسال نظر
سرمه یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:27 ق.ظ http://avayeatash.blogsky.com

شعر هیچ موقع تکراری نمی شه و قشنگه....آره من تا حالا به بستنش فکر نکردم

فاطیما یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:50 ق.ظ

رنگ زندگی من هم از .......

سعید یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:46 ق.ظ

این دفتر من رت یاد دفتر خودم میاندازه اینقدر از من و دفترم تعریف نکن شرمنده می کنیم

بی اسم!!! یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:11 ب.ظ

میگم خوبه اینجا هست ملت بیان خودشونو تحویل بگیرن!!!!!

ع۱ دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:21 ق.ظ

تو...! ( ادامه یه کامنت بود...ببخشید..D: )

[ بدون نام ] دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:09 ب.ظ

بابا تازگی ها از این تخم مرغای کلمبوس می خوره زرده جعبه اش ;) ...کوچکتیم ...زیاد

صنم دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:02 ب.ظ http://parandeyebibal.persianblog.com

سلام...خوبید؟ خیلی وقت بود که نتونسته بودم بیام اینجا...
سهراب حس غریبی رو در آدم بیدار می کنه ...مثل رها شدن تو ذهن یه فیلسوف...

فاطیما دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:25 ب.ظ

از تمام راز و رمز های ع ش ق...
جز همین سه حرف ساده ی میان تهی
چیز دیگری سرم نمیشود
من سرم نمیشود ولی
راستی دلم که میشود!

دااش کوچیکه سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:06 ق.ظ http://alimaadan.blogsky.com

ما که دستمون به جیبمون نمیرسه تا از اون تخم مرغ ها بخوریم ٬ خوبه ملت می خورن میان تعریف می کنن ما هم میریم پزش رو میدیم

باران سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:55 ب.ظ http://barooneatefe.persoianblog.com

سلااااام!خوبی ؟ تولد یکی از شومبوسیای باران- // شما هم دعوتی دوست خوبم! منم تا حالا به بستن فکر نکردم اما اگه هم فکرش اومد به ذهنم دورش میکنم زود!

فاطیما پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:44 ق.ظ

فقط خواستم بشه ۱۱ تا!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:05 ق.ظ

گرفتی چی شد علی آقا...؟

ع۲ پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:09 ق.ظ

علی جون تخم مرغ بهونه است...جعبه زرد هم...برای اینکه : کوچکتیم ...زیادتر D:

ع۱ یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:40 ق.ظ

من همه کامنتام بی اسم میشن...:( ول عباس راست میگه ها...;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد