گفتم من سحر نمی دانم !

چه با شتاب آمدی ! گفتم برو ! اما نرفتی و باز هم کوبه ی در را کوبیدی
 
گفتم بس است ٬ برو ! گفتم این جا سنگین است و شلوغ جا برای تو

نیست . اما نرفتی . نشستی و گریه کردی . آن قدر که گونه های من
 
خیس شد . بعد در را گشودم و گفتم : نگاه کن چقدر شلوغ است !

و تو خوب دیدی که آن چه قدر تنهایی و بغض و حرف و حرف و حرف

و زخم و دلتنگی و اشک و آشوب و مه و مه و مه و تاریکی و ترس و

اندوه و غربت در هم ریخته بود و دل گیج گیج بود . و دل سیاه

و شلوغ و سنگین بود . گفتی : این جا رازی نیست ! گفتم من رازم

و آمدی تا وسط خط کش ها . بعد چشمهات از میان آن قاب سبز

جادو کردند و گویی توفانی غریب در گرفت . آن چنان که نزدیک بود
 
دل از جا کنده شود و من می دیدم که حرف ها و مه ها مثل ذرات

شن در شن زار ٬ از سطح دل روبیده می شدند و چون

کاغذ پاره هایی در آغوش توفان گم می شدند . خانه پرداخته شد .
 
خانه روشن شد و خلوت و عجیب سبک . و تو در دل هبوط کردی 

گفتم چیستی ؟ گفتی راز 

 

نظرات 13 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:21 ب.ظ

راحت نیومده بوده که حالا به این راحتی بره لابد!

فاطیما شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:18 ق.ظ

فاطیما شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:19 ق.ظ

به به!البته یه اشکالایی داره ها!هرم....میراث!....درباره نوشته هم بعدا!!!!

ع۲ یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:54 ق.ظ

اون سه تا مه رو دوست دارم...

[ بدون نام ] یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:39 ق.ظ

بغض...اشک...تنهایی..زخم...دلتنگی...مـــــــــــــــــــــــــــــــــه... و یه دل گیج...همشون آشناهای غریبه من هستن...

ع۱ یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:02 ب.ظ

بالاییه من بودم...شرمنده بازم بی اسم شدش..:(

صنم دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:07 ق.ظ http://parandeyebibal.persianblog.com

راز...راز وجودم را با خود به بیابانهای تلخ و داغ نا امیدی بردم...سلانه سلانه
خیلی وقته پیش من نیومدی...

سلمان دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:12 ب.ظ

سلام عرض می شه !!!

دااش کوچیکه دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:49 ب.ظ http://alimaadan.blogsky.com

حالا طول شه !

سعید دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:51 ب.ظ

به به جمع تیکه ها جمع هستش و جای تیکه های ما خالیه.....!

ع۲ چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:03 ق.ظ

علی این همون کوبه درای دهاته ؟...

مریم چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:49 ب.ظ http://maryam.co.sr

هرجا برم بهت میگم

هادی پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:25 ب.ظ http://m1986.blogspot.com

؟؟؟؟
سلام
والا من موندم که چی بگم..ولی بعضی حرفارو فقط به همین میشه گفت. میدونی که به کی؟
به همین........... راز............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد