کسی رو سراغ دارین به این فکر نکرده باشه که بلاگش رو ببنده
من هر وقت بتونم خودم رو قانع کنم که بلاگم رو ببندم حتما این
کار رو میکنم ٬ ولی تا حالاش که نشده !!!
بالای دفترش نوشته بود : جمله های کوتاه و زیبا
... حالیا معجزه ی باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه ی تنگ ٬
با همین دست تهی ٬
روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرند .
رو جلد دفترش هم سهراب وایساده یه سیاه ساده رو
نشون میداد .
... دفتر جمله های ساده و زیبا
زردی من از تو ٬ زردی تو از تو !!!