من ـ نیزه دار کهن ـ آتش می شوم
او ـ دشمن زیبا ـ شبنم نوازش می افشاند
دستم را می گیرد
و ما ـ دو مردم روزگاران کهن ـ می گذریم
به نی ها تن می ساییم ٬
و به لالایی سبزشان ٬ گهواره ی روان را نوسان می دهیم
و آبی بلند ٬ خلوت ما را می آراید
تو این چند روزه چند بار ازم بازخواست شد ٬ چند بار توبیخ شدم
چند بار به خودم گفتم که من چقدر بدم ٬
ولی بعد با خودم می گفتم به من چه که بقیه خوبند ؟؟؟
--------------------------------------------
همچینی هوای استخر به سرم زده
به اونا چه که شما بدید...!؟
اصلآ بد بودن این روزها بهتره!
سلام...چرا توبیخ شدی؟...راستی من حرفت و قبول ندارم راجع به تقدیر و اینا...همه چیز از دید من برنامه ریزی شدس حتی اون تا دم مرگ رفتن و سالم برگشتن...
حالا بقیه هم همچینی .......به خودت نگیر!
من از این شعره خیلی خوشم اومد!
می دونی مال کیه که ؟
امیدوارم نخ وبلاگ قبلیت زود زود باز شه ...
خدایا گوش شیطون کر داریم میریم استخر اما این دفعه ۳ تایی
برادر محترم! چه معنی داشت تن به نی بسایید ؟! این حرکت مشکوک میزد!.
دو نقطه دی!
رشتیه تو جبهه پشت ضد هوایی بوده میزنه یه هواپیما رو میندازه. خلبانه با چتر نجات میپره بیرون، یارو میگه: بچه ها در رین صاحابش اومد
پس باید خیلی مواظب سرت باشی...;)
من چند بار هم F5 زدم ها !!! اما باز همین رو آورد !