لب ها می لزرند ٬ شب می تپد ٬ جنگل نفس می کشد .
پروای چه داری ٬ مرا در شب بازوانت سفر ده .
انگشتان شبانه ات را می فشارم ؛ و باد ٬ شقایق دور دست را پرپر می کند ...
.... بیا با جاده ی پیوستگی برویم .
پرسپولیس هورا ، استقلال سوراخ !!! پلاستیکی بود که بالا میرفت و روی این بدنای ناز و نحیف فرود میومد . خلاصه بعد از یه هفت ، هشت بار کتک خوردن و سیلی خوردن از این آش خورای دهاتی به اون جایی که باید میرسیدیم رسیدیم . حالا ما بودیم این استقلالی های بیچاره ! من هم که قول داده بودم به این آدمای شریف ( جون خودشون ) ناسزا نگم ( که نگفتم ) !!! اگر از حرفهایی که بین ما و استقلالیا رد و بدل شد بخواین بدونین باید بگم که شرمنده ، چون ما ها هممون دهنامونو شستیم و از ورزشگاه اومدیم بیرون . موقعی هم که اومدیم بیرون دیگه وقت سر و صداکردن نداشتیم ، چون تا وقت بود باید یه حالی به این شرکت واحدیا میدادیم . خلاصه هر کی دوست داره بدونه اون تو چی به سر این استقلالیا اومد ، یا این که چی شد که یه هو از بعد گل تساوی ( حامد دوس ت داریم ) این استقلالیا دیگه صداشون در نیومد میتونه بازی بعدی پاشه بیاد اون جا ! بلیطش هم با من !!! البته در رابطه با دسته ی نسوان :
باید بگم که میتونن مثل این دختر 18 ساله ی پرسپولیسی ، که به عشق پرسپولیس و به عشق بچه های تیم وینگو ، خودش رو به شکل جماعت پسرا در بیاره و بیاد اون جا . که من این کار رو تضمین نمیکنم . چون مثل این بنده ی خدا تو چنگال این سربازای گمنام گیر میفته !!! ولی تو روایات داریم :
راستی سر اون دعوا چه نارنجکی این پرسپولیسی ها زدن . یکی نیست به این امیر قلعه نوعی بگه حالا خوبه پشت نمیکت پرسپولیسی ها خورد و تو این قدر ترسیدی ، اگه پشت نیکمت استقلالیا میخورد چی کار میکردی ؟؟؟!!! در ضمن به این آقا پرویز هم یکی بگه که این قدر هول نشه و ضایع نکنه !!!
شماره 1 آزادی برگزار میشه . تا کلاسا پر نشده زودتر ثبت نام کنن !!!
پرسپولیس قهرمان میشه ، خدا میدونه که حقشه ، به لطف یزدان و بچه ها
پرسپولیس قهرمان میشه ...
چه خوشگله !!!
به نام او
این دفعه میدونم چی بگم . میدونم از چی حرف بزنم .
فقط تو یه جمله :
خونواده ؛ همه چیز آدمه .
این هم برا داداشم که خیلی دوسش دارم ؛ که امروز
تولدش بود . و من تو جشن تولدش نبودم .
دلم سفید است . باور کن !
تا دوست بود تو را گزندی نبود
تا اوست غبار چون چندی نبود
بگذار هر آنچه هست و او را بگزین
نیکو تر از این دو حرف پندی نبود
به نام او
بچه ها میگن پیانو گوش نده ولی خوب مگه میشه جواد معروفی بزنه
لاچینی باشه و من ... ؟؟؟!!!
نمیدونم از چی بگم ؟ آخه وقتی پیانو گوش میدم میخوام خیلی حرف
حرف بزنم ولی آخه این جا هم دیگه یه جوری شده . نه این که بخوام
برم . نه فقط میگم این جا یه جوریه . همین امروز این رو تو ناهارخوری
که این هفته رزرو ندارم و مجبورم به غذای سلمان نگاه کنم
بهش گفتم . بگذریم ...
نمیدونم از چی بگم ؟ از این بگم که امروز یکی رو دیدم که از دست
همه ناراحت بود که چرا مردم این جوری شلوغش میکنن .
و این که به این کلمه ی فاجعه ی ملی میخندید .
نمیدونم از چی بگم ؟؟؟
چه طوره از این بگم :
فهمیدی ! باب جون تقصیر داشت ! خشت تو رو کنار خشت
مع نگذاشت . کمی آن طرف تر ...
علی مبهوت به درویش نگاه میکرد . نمیدونست حق با اونه
یا نه ؟! درویش فکرش رو خوند :
الحق مع علی ! یا علی مددی !
چیه فهمت بیجک گرفت ؟