-
راز خورشید
یکشنبه 21 تیرماه سال 1383 10:52
هیچ در وقت سحر ... دم صبحی که هوا تاریک است ... به افق خیره شدی ؟؟؟ دیده ای دست فلک ... با توانایی خاص ... چه خطوط زیبا می کشد با قلم زرینش ... هیچ هنگام غروب ... به شفق نیم نگاهی کردی ؟ ... تا ببینی همان دست و همان جوهر زرد ... رنگ خون یافته آلوده به درد ... می چکد از دل پاکش ٬ خوناب در دل روشن آب ... از چه رنگ طلا...
-
اندر احوالات روزگار !!!
یکشنبه 14 تیرماه سال 1383 10:05
و از تلاطم صنعت ٬ تمام سطح سفر گرفته بود و سیاه و بوی روغن می داد . و روی خاک سفر شیشه های خالی مشروب ٬ شیار های غریزه ٬ و سایه های مجال کنار هم بودند . و کودکان پی پر پرچه های روان بودند . سپورهای خیابان سرود می خواندند و شاعران بزرگ به برگ های مهاجر نماز می بردند . و راه دور سفر از میان آدم و آهن به سمت جوهر پنهان...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1383 22:21
دلم برای تو... آیا دل تو هم تنگ است؟! صدای هق هقِ... گویا دل تو هم تنگ است! ببین!نمی شود این قدر دور بود از هم! ببین.. قبول.. بفرما... دل تو هم تنگ است! من از مسافت این جاده ها نمی ترسم اگر بدانم آنجا دل تو هم تنگ است اگر بدانم گاهی به یاد من هستی و چند ثانیه حتی دل تو هم تنگ است- پرنده می شوم اما نمی پرم بی تو! پرنده...
-
فکر می کنی آزادی ؟
چهارشنبه 13 خردادماه سال 1383 12:19
نمی دونم از این متنی که می خوام بنویسم چه قدر می فهمین ، آخه استادمون خیلی خوب می گه ، محاله یکی نتونه بفهمه ولی من که اون استاده نیستم ! اول یه ذره از درسمون رو می گم : یه ترکیب شیمیایی داریم Al2 O5 Si این ترکیب در سه فاز مختلف سه عنصر متفاوت میده ، به نام های آندولوزیت ، سیلیمانیت و کیانیت ٬ این سه تا در دستگاه فشار...
-
POMEGRANATE
سهشنبه 5 خردادماه سال 1383 11:22
زمانی که من در دل یک انار زندگی می کردم از یک دانه شنیدم که گفت"من یک روزدرختی می شوم. باد در شاخه هایم خواهد رقصید و من در همه فصل ها برومند و زیبا خواهم بود." آنگاه دانه دیگری گفت"من هم وقتی به جوانی تو بودم از این خیال ها در سر داشتم ولی اکنون که می توانم امور را سبک سنگین کنم می بینم که امید هایم بیهوده بود." دانه...
-
SPARE
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1383 12:43
زندگی حق من است تو به من حق دادی که برای شب تنهایی عشق واژه ای رنگ کنم تو به من حق دادی ٬ که به خاک قدمت سجده کنم و برای نفس گرم و بر افروخته ات حس یه خاطره را زنده کنم زندگی عشق من است عشق من در تپش شوق غریبانه توست یا که نه در خم ابروی فریبنده توست عشق من زیر سکوت لب آوازه توست زندگی حق من است تا زمانیکه تو در وسعت...
-
بیداری ؟؟؟
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1383 06:11
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم تو می توانی به لبخندی این فاصله ها را بر داری تو توانایی این را داری شاید هم نداشته باشی . کسی چه می دونه !!! درهجوم سرد انجماد یک تن تب دار می خواهم ٬ کجاست ؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1383 11:51
این جا اینترنتش خیلی داغونه . من اصلا نمی تونم کاری بکنم
-
مردم زرنگ شدن !
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1383 10:26
پس از این کار ها هم بلدی ؟؟؟
-
هوای حوا!!!!!
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1383 20:38
فقط خواستم بدونی تهدیدم جدیه!!!!!! اما خب دله دیگه! د.د @
-
BLIND
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1383 14:46
کودک نجوا کرد ٬خدایا با من حرف بزن مرغ دریایی آواز خواند ؛ کودک نشنید . سپس کودک فریاد زد ٬ خدایا با من حرف بزن رعد در آسمان پیچید ٬ اما کودک گوش نداد . کودک نگاهی به اطرافش انداخت و گفت : خدایا بگذار ببینمت ٬ ستاره ای درخشید ٬ ولی کودک توجه نکرد . کودک فریاد زد ؛ خدایا به من معجزه ای نشان بده ٬ و یک زندگی متولد شد ؛...
-
شکر
جمعه 4 اردیبهشتماه سال 1383 10:36
چقدر دوست داشتم صحنه ی دیروز رو ببینم . خیلی تقلا کردم خدا جون ممنون ... ما آدما چرا دیر یادمون میفته که باید در کدوم خونه رو بزنیم . این فال رو به نیت دوستی گرفتم . چقدر بده دو تا دوست از هم یه ذره فاصله بگیرن . به قول محمد دلالت : به عالمی نفروشم موی از سر دوست ! خوش می دهد نشان جلال و جمال یار / خوش می کند حکایت غر...
-
PORTION
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1383 13:34
استادم میگه : سرنوشت ما تابع سرشت ماست ! راستی موقع تولد ٬ سرشتم رو با کی زدن ؟ اصلا زدن یا نه ؟ پس از روی این میشه نتیجه گرفت که : تولدم مبارک ! یه خبر دیگه : قراره برم استاد یار فلسفه بشم . من که فکر میکنم موفق میشم !!!
-
Tedium
جمعه 14 فروردینماه سال 1383 10:02
کرک جان ! راست گفتی ؛ خوب خواندی ؛ ناز آوازت من این آواز تلخت را ... من این غمگین سرودت را هم آواز پرستو های آه خویشتن پرواز خواهم داد به شهر ؛ پرواز خواهم داد ------------------------------ کاش حداقل یه دونه پرستو داشتم تا می تونستم پروازش بدم . کاش می تونستم بهش بگم تا دلم رو براش ببره کاش خودم می تونستم پرستو بشم...
-
خدایا شکرت !!!
جمعه 7 فروردینماه سال 1383 21:03
نمی دونم چرا خدا با ما بچه دهاتی ها این جوری تا می کنه ؟؟؟ خوب این هم از قسمت عید ما سالی که نکوست از بهارش پیداست ..... حافظا مامان و بابا ؛ خوب از اول مهر که هم دیگه رو ندیدیم . عید هم که این جوری شد . عیبی نداره تابستون اگه خدا بخواد ....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 فروردینماه سال 1383 23:05
من رو ببخش !!! آن نی خشکم که بر لب نوازشگر ناپیدای تو که قصه ی فراق را در من می نوازی به غربت خویش پی بردم و اکنون نه در این عالم که در خویشتن قرار ندارم و نه در زیستن که در بودن خویش نمی گنجم که جامه ی تنگ خویشتنم و کاش یک باره نادانی شومی ! تا از خویش خلاصی یافتمی ...
-
نارنجک میفروشیم !
سهشنبه 26 اسفندماه سال 1382 14:32
این هم از سال نوی ما دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم / نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم ابروی یار در نظر و خرقه ی سوخته / جامی به یاد گوشه ی محراب میزدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست / بازم ز طره ی تو به مضراب میزدم روی نگار در نظرم جلوه می نمود / وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم چشمم به روی ساقی و گوشم بقول سنگ / فالی به...
-
سه تفنگدار !
جمعه 22 اسفندماه سال 1382 11:50
هر دو تاتون رو دوست دارم . همیشه ... ! حتی اگه فاصله هامون همین جور بیشتر و بیشتر بشه ؛ باز هم دوستون دارم .
-
Misdeed
دوشنبه 18 اسفندماه سال 1382 00:20
کاش هیچ وقت به این جا نمی رسیدم !!! از آتش پرسیدم محبت چیست ؟ گفت از من سوزان تر است از گل پرسیدم محبت چیست ؟ گفت از من زیباتر است از شمع پرسیدم محبت چیست ؟ گفت از من عاشقتر است از خود محبت پرسیدم چیستی ؟ گفت نگاهی بیش نیستم ... اما سوال من : گناه چیست ؟
-
تپش !!!
شنبه 16 اسفندماه سال 1382 16:50
خواستم ستاره ای پر نور را به عنوان هدیه برایت بفرستم . با خود اندیشیدم که زیبا ترین و بهترین چیزها را خواهم فرستاد . در اندیشه بودم که صدایى لطیف و مهربان گفت: به چه می اندیشی؟ گفتم می خواهم هدیه اى بفرستم ٬ گفت: برای کى؟ گفتم براى او که عاشقانه دوستش دارم گفت: گل را بفرست که مظهر زیبایى و محبت و عشق است صدایى دیگر...
-
سه ساله ها بخونن !
چهارشنبه 6 اسفندماه سال 1382 15:34
دیروز تو مسجد دانشگاه سخنران داشت به بابا های دختر دار ؛ اون هم ۳ ساله توصیه می کرد که وقتی میاین تو خونه ؛ اگه می خواین دخترتون رو خوشحال کنین برین به دخترتون بگین که پاهاشو دراز کنه شماهم سرتون رو بذارین روی پاهای اون . البته نکنه یه وقت سرتون رو پای اون سنگینی کنه و اون رو خسته کنین . به دخترتون هم بگین که با اون...
-
گل کاشی
یکشنبه 3 اسفندماه سال 1382 07:07
هنگام کودکی در انحنای سقف ایوان ها درون شیشیه های رنگی پنجره ها میان لک های دیوارها هر جا که چشمانم بی خودانه در پی چیزی ناشناس بود شبیه این گل کاشی را دیدم و هر بار رفتم بچینم رویایم پرپرشد نگاهم به تار و پود سیاه ساقه ی گل چسبید و گرمی رگهایش را حس کرد همه ی زندگی ام در گلوی گل کاشی چکیده بود گل کاشی زندگی دیگری...
-
قوی زیبا
چهارشنبه 29 بهمنماه سال 1382 09:25
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ ٬ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد گروهی بر آنند که این مرغ شیدا کجا عاشقی کرد ٬ آن جا بمیرد شب مرگ از بیم ٬ آن جا شتابد کز مرگ غافل شود ٬ صبح بمیرد من این نکته گیرم که باور نکردم...
-
دستانت را به من بده !
شنبه 25 بهمنماه سال 1382 12:25
اشک رازیست ٬ لبخند رازیست ٬ عشق رازیست اشک آن شب ٬ لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی ٬ نغمه نیستم که بخوانی ٬ صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی ٬ یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم ٬ مرا فریاد کن ! درخت با جنگل سخن می گوید ٬ علف با صحرا ٬ ستاره با کهکشان ٬ و من با تو سخن می گویم . نامت را به من بگو ٬ دستت را...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1382 06:52
سکوت ما به هم پیوست و ما ؛ ما شدیم . تنهایی ما تا دشت طلا دامن کشید . آفتاب از چهره ی ما ترسید . دریافتیم و خنده زدیم . نهفتیم و سوختیم . هر چه بهم تر ؛ تنهاتر . از ستیغ جدا شدیم : من به خاک آمدم و بنده شدم . تو بالا رفتی و خدا شدی . خوب اونی که الان بالا نشسته تویی . اونی که قدرت داره تویی . اونی که هر کاری بخواد...
-
یه عکس معمولی!!!
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 18:07
-
شب هم آهنگی
شنبه 18 بهمنماه سال 1382 15:09
لب ها می لزرند ٬ شب می تپد ٬ جنگل نفس می کشد . پروای چه داری ٬ مرا در شب بازوانت سفر ده . انگشتان شبانه ات را می فشارم ؛ و باد ٬ شقایق دور دست را پرپر می کند ... .... بیا با جاده ی پیوستگی برویم .
-
ما که حال کردیم ٬ شما چه طور ؟
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1382 10:44
پرسپولیس هورا ، استقلال سوراخ !!! نمیدونم چی شد از دو سه روز قبل به دلم افتاده بود که بازی پرسپولیس و استقلال برم استادیوم . این همه سال از تو خونه و با صدای این فردوسی پور استقلالی بازی رو نگاه می کردیم ، گفتیم این بار با صدای شلغم و برو بچه های دو آتیشه ی پرسپولیسی دهن این استقلالیا رو صاف کنیم اما از شما چه پنهون...
-
تولدت مبارک !
دوشنبه 8 دیماه سال 1382 23:22
به نام او این دفعه میدونم چی بگم . میدونم از چی حرف بزنم . فقط تو یه جمله : خونواده ؛ همه چیز آدمه . این هم برا داداشم که خیلی دوسش دارم ؛ که امروز تولدش بود . و من تو جشن تولدش نبودم . دلم سفید است . باور کن ! تا دوست بود تو را گزندی نبود تا اوست غبار چون چندی نبود بگذار هر آنچه هست و او را بگزین نیکو تر از این دو...
-
خشت شما رو جا به جا نکرده باشن !
دوشنبه 8 دیماه سال 1382 01:30
به نام او بچه ها میگن پیانو گوش نده ولی خوب مگه میشه جواد معروفی بزنه لاچینی باشه و من ... ؟؟؟!!! نمیدونم از چی بگم ؟ آخه وقتی پیانو گوش میدم میخوام خیلی حرف حرف بزنم ولی آخه این جا هم دیگه یه جوری شده . نه این که بخوام برم . نه فقط میگم این جا یه جوریه . همین امروز این رو تو ناهارخوری که این هفته رزرو ندارم و مجبورم...